ما نمردیم پس پیروزیم
شما در جمعی نشسته اید و یک مجاهد تبیین مشغول افاضات است. خیلی تلاش میکند شمرده حرف بزند و خودش را مسلط به موضوع نشان دهد
به صورت عادتی هرجا بتواند یک "مقام معظم رهبری" به ابتدا یا انتهای جمله میبندد و در اوج کلامش میگوید:
_ به کوری چشم اسراییل در این جنگ ۱۲ روزه ما فرونپاشیدیم
_ بعد هم پیروزمندانه به مخالفان و براندازان ج اا میگوید : دیدید نتوانستید رژیم را ساقط کنید
_ همین مجاهد نسوه حتی یکبار در بین گروهی از مجاهدین تبیینِ دیگر میگفت وقتی بعد از ۴ هفته ممر یکباره در حسینیه امام خمینی ظاهر شد غریو شادی از همه ایران برخاست و اشک ریختم
_ نقل است که یکشب هم چند نفر جوان را پیدا کرده بوده و میگفته؛ مشخص شد امریکا نتوانسته تأسیسات هستهای ایران را کامل از بین ببرد و گویا نطنز و اصفهان هنوز قابل بازیابی هستند و این یعنی مشت محکمی بر دهان استکبار و بعد هم خیلی فاتحانه محل را ترک کرده بوده!
از صحبتها و تحلیلهای ممر و مجاهدین تبیین چنین برمی آید که ایشان نیست و نابود نشدن در رویارویی با اسراییل و مخالفان یک پیروزی میدانند ، و اینکه هنوز باقی هستند و نفس میکشند بزرگترین فتحی است که داشته اند ،
ما هنوز زنده ایم پس پیروزیم!
در مقابل، رقبای ج اا ( البته اگر ج اا دیگر رقیب کسی باشد) و دشمنان ایران تعریف متفاوتی از پیروزی دارند.
_ مثلا یکی از آنها میگوید ما پیروزیم چون سوریه را به نیابت اشغال کرده ایم و بازرگانان و پیمانکاران ما بازار این کشور را قبضه کرده اند ، در قطر هم پایگاه نظامی داریم و در افغانستان و عربستان و عراق نیز میلیاردها دلار پروژه داریم ، در همان حال توانسته ایم آذربایجان جداشده از ایران و شیعه مذهب را نیز در گروه خودمان وارد کنیم همانطوری که با ازبکستان کرده ایم ، صنایع دفاعی ما هم پارسال ۸ ملیارد دلار فروش داشته و صادراتمان از ۲۵۰ ملیارد گذشته چندسالی هم هست که تولید ناخالص ملی ما از یک تریلیون دلار گذشته ، بله گمان میکنیم ما بتوانیم ادعای پیروزی کنیم.
_ آن دیگری هم میگوید ما توانسته ایم نه تنها آقایی اعراب که رهبری جهان اسلام را برای خودمان تثبیت کنیم، میلیاردها دلار سرمایهگذاری؛ تغییر چهره کشورمان در دنیا و افزایش قدرت نظامی و گسترش دایره هم پیمانانمان هم هست. ما آزادیهای شهروندان را هم گسترش دادیم ، بله به نظر میرسد ما هم بتوانیم ادعای پیروزی کنیم
_ آنیکی هم که کشور مختصری است میگوید ما نیز توانستیم بعد از دهه ها حماس را سرکوب کنیم حزب الله و رهبرانش را به شکل کامل در هم بکوبیم و نفوذشان را از بین ببریم ؛ به تبع آن اسد از سوریه فرار کرد و عراق هم حساب کار دستش آمد که سر به سر ما نگذارد
همینطور بعد از سالها قلع و قمع نیروهای ایران در سوریه و خرابکاری و ترور در این کشور در عرض تنها ۷ روز ۳۰ نفر از بالاترین سرداران ج اا را از بین بردیم پدافند این کشور را مضمحل کردیم و به برنامه هسته ای و موشکی و پهپادی آن خسارات عظیمی وارد کردیم ؛ به نظر میرسد منطقاً ما هم بتوانیم ادعای پیروزی بکنیم.
این یک تضاد اساسی بین دو نوع تعریف از «پیروزی» است: یکی بر مبنای شکوفایی، پیشرفت اقتصادی، نفوذ فرهنگی و اقتدار منطقهای و جهانی، و دیگری بر مبنای صرف «بقا» و «هنوز سرِپا بودن».
برای تحلیل این موضوع و نتیجهگیری، میتوان از چند منظر به آن پرداخت:
۱. تعریف پیروزی در کشورهای شکوفا
وقتی کشوری پیروزی خود را بر اساس شکوفایی اقتصادی، نفوذ فرهنگی، و قدرت سیاسی-نظامی تعریف میکند، این نشان میدهد آن کشور احتمالا مشخصات ویژه ای دارد مثلا:
- رشد اقتصادی پایدار: این کشورها (مثل عربستان یا ترکیه در مثال بالا) با جذب سرمایهگذاری خارجی، تنوعبخشی به اقتصاد (کاهش وابستگی به نفت)، و توسعه زیرساختها، بهعنوان بازیگران قدرتمند در معادلات منطقه ای و جهانی ظاهر میشوند.
- نفوذ فرهنگی و نرم: ارزش پول ملی، گسترش زبان، فرهنگ، و رسانههای این کشورها در سطح منطقهای و جهانی، نشانهای از قدرت نرم آنهاست. برای مثال، نفوذ فرهنگی عربستان از طریق سرمایهگذاری در رسانهها، آموزش، و پروژههای بینالمللی تقویت شده است یا ترکیه که تولیدان رسانه ای و تلویزیونی آن تا امریکای جنوبی را زیر نفوذ دارد. .
- اقتدار نظامی و سیاسی: کشورهایی مانند اسرائیل با خنثیسازی تهدیدات (مثل حماس یا حزبالله) و ایجاد اتحادهای استراتژیک (مثل همکاری با آمریکا)، نهتنها بقای خود را تضمین میکنند، بلکه بهعنوان قدرتهای منطقهای، رقبا و دشمنان را به حاشیه میرانند. یا ترکیه که امروز به کانونی برای میانجی گری بین شرق و غرب تبدیل شده ؛ از مناقشه روسیه و اوکراین تا منازعه ایران و غرب.
رسیدن به این پیروزیها به دهه ها برنامه ریزی و مدیریت توانمند نیاز دارد ؛ یکشبه بهعنوان دست نمی آید و به این سادگیها نیز از بین نخواهد رفت.
این نوع پیروزی، مبتنی بر پیشرفت ملموس، افزایش رفاه عمومی، و گسترش نفوذ در حوزههای مختلف است. چنین کشورهایی معمولاً از منابع خود بهصورت استراتژیک استفاده میکنند و در معادلات جهانی نقش فعال و تأثیرگذاری دارند.
۲. تعریف پیروزی در جمهوری اسلامی ایران
در مقابل، تعریف پیروزی در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی ایران بر «بقا» و «مقاومت در برابر نابودی کامل» متمرکز است. وقتی نظام حکومتی یکی کشور ۹۰ ملیون نفری با پتانسیل های ایران ، پیروزی را تا سطح بقا و ادامه حیات پایین می آورد ، از همین جا میتوان به عمق فاجعه در کارنامه آن نظام پی برد.
خامنه ای بعد ۴ دهه رهبری مطلق العنان در این کشور و درحالیکه تمام فرصتها را برای شکوفایی و بالندگی ایران بر باد داده ، اکنون چاره ای ندارد تا توقع ایرانیان را این چنین پایین بیاورد؛
دلخوش باشید که زنده اید!
وقتی ماحصل کارنامه ۳۶ سال رهبری او سندی است به نام چشم انداز ۲۰ ساله ایران که امروز در ۱۴۰۴ بیشتر به طنزی تلخ میماند؛ وقتی حکومت او مجبور است کشور را تعطیل کند چون از تامین اب و برق عاجز است پس منطقی است انتظارات مردم را تا این حتی به خاک بکشد.
خدا را شکر کنید که هنوز نفس میکشید!
ج اا که قرار بود اسراییل را از صفحه روزگار محو کند؛ این غده سرطانی را از جا برکند؛ با محور مقاومتش کاری کند که صهیونیست ها ۲۵ سال آینده را نبینند. قرار بود نوار باختری را هم مثل غزه و لبنان مسلح کند! امروز خوشنود است که در مقابل حمله اسراییل ؛ کشته شدن دهها سردار پرمدعا و انهدام کامل پدافند و تخریب گسترده تأسیسات موشکی و هسته ای و از همه مهمتر شهادت ۷۰۰ غیرنظامی بیپناه توانسته ۳۰ موشک به اسراییل بزند!
نظام از " اَیا خنجر" خواندنها و "هل من مبارز" گویی ها در ۴۷ سال گذشته و کبابها تسلط بر ۵ پایتخت اسلامی و ساعت شمار نابودی اسراییل امروز به "ما هرگز خواستار نابودی اسراییل نبودیم" و "نیابتی کجا بود" و "ایران در پی جنگ نبود" رسیده!
دعا گو باشید که رهبری را نتوانستند بکشند!
هرچه از جنگ ۱۲ روزه دورتر میشویم به وقاحت ممر و مجاهدین تبیین افزوده میگردد، از " ناغافل حین مذاکرات زدند" و "خدعه کردند" و " حمله ناجوانمردانه" امروز به ما زدیم و ما بردیم و ادعای فتح و نصر رسیده اند
البته که ما از این قِسم وقاحت ها و رجّالگیها از ممر کم ندیده ایم و منصفانه است که بگوییم دیگر خریداری برای این "دو های علی گلابی" نامبرده در ایران نیست.
سرنوشت این روزهای ج اا عبرت همه دنیاست ؛ وقتی برای یک حکومت بقا ؛ پیروزی است و زنده ماندن رهبر فتح است.
یاد صحنه آخر فیلم پاپیون به خیر، یک زندانی فلک زده با عمری که سوخت و دنیایی که به باد رفت تنها روی چوبی شناور میگوید
آهای حرومزاده ها ، من هنوز زنده ام!
Comments
Post a Comment